بسمه تعالی
«الغریب من لم یکن له حبیب»
سخت تنها شدهام، و خیلی خوب تنهایی و بیکسی را حس میکنم و از آن رنج میبرم. دائم تصورم این است که شاید اگر پدر میداشتم از این بهتر بودم. البته آن پدری که من داشتم، مسلّماً چنین نمیشد، بلکه پدری مانند پدرهای شهیدان. جداً حسرت میخورم به شهیدان، هم از لحاظ خودشان و هم از لحاظ خانوادهشان. این خانوادههایشان اینگونه بودهاند که خودشان به مقام شهادت رسیدهاند.
این خانوادههایشان اینگونه بودهاند که خودشان به مقام شهادت رسیدهاند. هر وقت احمد و علی را میبینم و اینرا میبینم که اینها چقدر خوب هستند و صاف و پاک و خالص همه از پدرشان میبینم، واقعاً عجب پدر خوبی بوده است. هر وقت علی امین را میبینم که چقدر پسر خوب و پاکدل و مخلص و باصفایی است، از پدر و مادرش میبینم که توانستند فرزندان گُلی اینگونه تحویل جامعه بدهند، زهی سعادت.
خلاصه، این چند وقته عجیب خود را بدبخت دیدهام، که از هر جهت عقب افتادهام. نه قلبی پاک داریم و نه عقلی کامل و نه علمی نافع و تازه از همه هم به خود مغرورتریم.
عجیب است، جداً دنیا جای عجیبی است، همه چیز با هم مخلوط شده است و خیلی پیچیده شده است. بهترین راه نجات را آدمی با تقوی پیدا میکند. اگر باتقوی باشیم، همه چیز حل است و عالم با اینهمه عظمت و پیچیدگی در نظرمان کوچک میآید. دیگر حسد نداریم، حبّ دنیا نخواهیم داشت و گناه نمیکنیم و فکر گناه هم به سرمان نمیآید، آن چه از اینهمه عمرم فهمیده ام اینستکه باید همه چیز را با ناله برای خدا در دل نیمههای شب حل کرد. تنها راه، زاری و اشک ریختن درِ خانه خداست، تنها این بدرد می خورد و بس، و اگر اینرا تنها داشته باشی، همه چیز داری، و اگر نداشته باشی، هرچه داری یا پوچ است و یا از دست رفتنی، حتی اخلاق اسلامی. اشک برای خداست که دل را جلا میدهد و دل که جلا یافت جایگاه خدا می شود. پس فقط باید دنیا را که چند صباحی نیست، یا ناله به درگاه خدا گذراند. زود است که بگذرد و به دار باقی پای نهیم؛ انشاءالله
الاحقر علیرضا بلورچی
10/40 شب - 65/11/10
یک ماه بعد از این یادداشت، علی در شب 12 اسفند 1365 همراه 4 نفر از همکلاسیهایش به شهادت رسید.
برگرفته از سایت :https://www.mashreghnews.ir
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات